افتاده
•
هر چند که من با عشق بر چشم تو دل دادم
هرگز نشنیدی تو آن ناله و فریادم
دیدی که چه شد آخر ای ماه شب افروزم!
چون قطره اشکی سرد از چشم تو افتادم
گمشده
یاد دارم لحظه دل کندنت
گریه هایم ناله هایم
اشک پیش از رفتنت
دست من بر دامنت
اشک من افتاد بر پیراهنت
گفتم ای زیباترین
ای میان بهترین ها بهترین
زار و بیمارم مکن
بیش ازین خارم مکن
یاد داری دست ما در دست هم ...........
زیر چتر نارون .............
گفتی به من:
مرد فردایم تویی
همه دنیایم تویی
آرزوهایم تویی؟
ای دریغ آن شور و فریادت کجاست؟
دفتر آن خاطرات رفته از یادت کجاست؟
ای پر پرواز من امید پروازت چه شد؟
بهترین آهنگساز زندگی سازت چه شد؟
مانده
مرا با خود ببر ای باد که من را برده او از یاد
مرا دیگر نمی خواهد زدست یار من فریاد
عجب بیهوده ماندم من درین دنیای دهشتناک
مرا دیگر نمی خواهد در آغوشم بکش ای خاک
ازو دیگر نشانی نیست به سر شوق جوانی نیست
خدا داند که بعد از او امید زندگانی نیست
نگار بی وفای من دلیل گریه های من
چرا اینگونه تا کردی چه بود آخر خطای من